.
1.
.
در گوشم دشنه ای نشسته است.
انگار که دستهایش نه،
نه، دستهایش نه،
ولی چشمهایش بدجوری به دسته اش چسبیده بودند هنگامی که دشنه ای در گوشم می نشست.
مارمولک میگوید:
» چشمهای پدرانت دستهایشانند، میفهمی ! «
من که میخندم، مارمولک سرخ میشود.
مارمولک از پشت دندانهایم دیده بود
دستهایشان چگونه پوست می اندازند،
چه آذرخشهائی از سوراخهای دماغهایشان بیرون میجهد،
از بوی خون ِ به جوش آمده یشان فهمیده بود
غیرتشان چه بیتاب بلند میشود.
از زیر ناخنهایشان شنیده بود،
که زبانهای داغشان با چه لذتی
دور ِ لبهای ِ پـُف کرده یشان میگردند.
مارمولک میگوید:
» دستهای پدرانت چشمهایشانند، میفهمی ! «
من که میخندم، مارمولک سرخ میشود.
.
2.
.
مارمولک ِ زیر پوست ِ من سواد دارد.
واژه ها را خوب میشناسد
میداند » تنهائی » را چه جور باید خورد
» بیزاری » چه مزه ای دارد
» فرار » تلخ است یا شور
» امید » چرا تـُرش نیست
» تنفر » با درد خشمزه ترست
» زندگی » تکان که بخورد کف میکند
کجای » زن » را نباید لیسید
» مرد » را چه جور باید بو کنی
» بچه » را هـُرت اگر بکشی، تلخ میشود
» من » را باید با مزه ی » تن » نوشید
» آدم » را اگر با » فکر » نخوری، اسحال میگیری
» آری » را باید با » چرا » لقمه گرفت
وَ میداند » زبان » را فقط باید قرقره کرد.
مارمولک زیر پوست من خیلی سواد دارد
اشتهایش خوب است
وَ دهانش بوی معده ی مرا میدهد.
.
3.
.
مارمولکی لای موهای ملوسکم هست
که زبانش درازترین ِ زبانهاست.
زبان را خوب میفهمد.
میداند جمله ها و عبارتها چه وزنی دارند
» ß «، «%»، » $ «،»@»، » ؟ «، » &» و » ف » را میشناسد
مارمولک به بوی ملوسکم آغشته است.
خوب تشخیص میدهد
کی غمگینست،کی میخندد، کی عصبانی میشود
و کی از شوق و شادمانی اشک میریزد.
عادتهای ملوسکم را میشناسد.
بگرمی و سردی خونش خو گرفته است.
گاه مارمولک روی ملوسکم میخُسبد تا آرامش کـُند
یا بازیش که میگیرد، نرم بدورش می پیچد
وَ یا با تـَن نازی و لطافت به درونش میخزد، غلغلکش میدهد، میرقصاندش، میبوسدش، میلیسدش،مینوشدش.
گاه هم میشود
زمانیکه انگشتی بیحس یا زبانی بیحال و رنجور
وَ یا چیز لـَش و بیچاره ای خسته به روی ملوسکم میخندد،
مارمولک چنان دمش را سخت به دورش می پیچد
و یا پنجه به رویش میکشد،
که درد روده هایم را بهم گره میزند.
از بیتفاوتی مالش پوست بر پوست عصبی که میشود
از هِن و هِن کردن ِ آن سینه ی خلط دار دلپیچه که میگیرد
از بوی عرق ِ آن تن ِ وامانده سرش گیج که میرود،
میخزد لای موهای ملوسکم و آنقدر با حرص مو از ریشه بیرون میکشد تا عضله های مثانه ام طاقتشان سرآید.
گاه هم که ملوسکم از شوق و لذت در گیرودار ِ همآغوشی ئی داغ شکوفا میشود،
مارمولک که میبوسدش، ملوسکم بوی بهار میگیرد.
مارمولک دوست ندارد واژه ای به ملوسکم بچسبد
وَ یا از آن آویزان شود.
واژه ای که بخواهد به درون ِ ملوسکم بسُرد یا بدورش بپیچد یا زخمه اش بزند یا مضحکه اش بکند
وَ یا بخواهد نیشش بزند، جرواجرش میکند.
مارمولک اگر بخواهد خودش جان ِ واژه است در دهان ِ ملوسکم.
پس چه مارمولکیست
که اگر زبانش را دریابم
زیبا میشوم.
چند قطعه از مجموعه ی «مارمولک» از «فرهنگ كسرایی»
خودم اگر بودم
می نوشتم
…کجای ” زن ” را نباید
” مرد ” را چه جور باید…..
هییییییییییی …
این بلاگ تو چرا این جوریه ….
یه جوریه … عجیبه …..
سلام.
مرسي خبر كردين.
خوندم و لذت بردم.
با تبادل لينك هم موافقم
موفق باشين
سلام
وبلاگ جدید مبارک باشد
ولی چرا بلاگفا وبلاگ شما را بست؟
موفق باشی
اختر
از حضور و خبر رساني شما بسيار سپاس گزار هستم.
مطلب پست اول وب سايت شما را خواندم.
خودكار كم رنگ خواستار موفقيت شما است.
خودكار كم رنگ
سلام دوست خوب و ممنون که آمدید می خوانم
مرسي از لطفت
من هم از تبادل لينك استقبال مي كنم
از انتخاب هاي زيبايت هم استفاده كردم
موفق و پيروز باشي…
لينكت با احترام فراوان اضافه شد…
راستي نام لينك را هم به «غزل پست مدرن و» تغيير دهي
يك دنيا ممنون مي شوم
سلام
خوشحال میشم لینگت کنم
چون وب با حالی داری
سلام
مرسی
استفاده کردم
باتبادل لینک هم موافقم
بااحترام
سلام دوست من
من با تبادل لينك موافقم و در اولين فرصت شما رو لينك مي كنم
ممنون كه بهم سر زديد
و ممنون از يادداشت قشنگتون
بدیهی سلام
لینک که گفتی تو پیوند ها نوشتم الانه هم نوشته های وبلاگتو دارم می خونم.
خیلی مارمولکی تو!
بامزه ست شعرت…
……………………..
دست می نویسد باد می خواند برگ /درخت می نویسد مرگ
باد می نویسد دست می خواند مرگ/ درخت می نویسد برگ
..
..
..
دست هایی که برگ / مرگ آورند
درود
مطلب جالبی بود
پاینده باشید
آری را باید با چرا لقمه گرفت …
شما را به جا نیاوردم!
مارمولکی با سواد زیر پوست شماست؟
سلام دوست من:
از خواندن صفحه ي زيبايتان لذت بردم.اميد كه اين بار ماندني پايدار باشد برايتان.
من تنهاییم را با چای و شکلات می خورم! می دانی خب مارمولکم این گونه ترجیح می دهد!
پاسخ 1: نتیجه می گیرم که من مارمولکم را دوست دارم!
پاسخ 2: مارمولکم دقایقی پیش در گوش من گفت که می توانید شما هم با ما چای و شکلات بخورید با مارمولکتان! همیشه حق با مارمولکم است ضمنا!
پاسخ 3: من و مارمولکم شما را به نشانه قدردانی می بوسیم و ما نیز شما را می لینکانیم!
پاسخ 4: مارمولک ها به بهشت می روند!
سلام.
باید بهتون خوش آمد بگم،یا اینکه این یه وبلاگ دیگه تو وردپرسه!!!!!!!؟
در هر حال امیدوارم وبلاگ و مطالبتون مفید و آموزنده باشه.
موفق تر باشی
سلام دوست عزيز……
كاراي خوبتونو خوندم ولذت بردم اما هنوز دنبل اون مارمولكه مي گردم….
با احترام ژاله :سيفي
سلام به آنکه زیباست ، خـــــــــــــــــــــــدا را می گویم.
قشنگ بود…. جدی میگم.
من چون آدم بی جنبه و بی کلاسی هستم به همه می گم به روز شدم! آپم بیا منتظر قدم های مبارک شما هستم!!!! حیف گل نداره بذارم کنارش!!!
پاسخ1: لابد ندارم!
سلام
من آپم
مزایای مجردی
به دردت میخوره
حتما نظرتو بهم بگو
سلام
نه خسته داستان جالب بود و قدری هم طولانی…شاد باشی…
ببخشيد دير شد منم لينكتون كردم
از اينكه با شما ارتباط بيشتري پيدا كردم خوشحالم
می خونم
موفق باشی
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
به کوروش به آرش به جمشيد قسم
به نقش و نگار تخت جمشيد قسم
که ايران همی قلب و خون من است
گـرفتــه ز جـــان از وجــود مــن است
ايراني به خود آ ,, گر به خود آيي , به خدايي رسي
پاينده ايران ,, [گل][لبخند]
بروزم با:
دوشعر
و مطلبي در مورد همايش شعر پيشرو
سر كه مي زني؟
دختري با بيژامه اي زرد ويك مداد دندان زده گم شده است.جان مادرتان صدايش را در نياوريد
وبلاگ جالبيه.خوش گذشت
این من ها همه این همانند رفیق!
..
..
..
باشد تا بغلت بکند شعر!
خیلی کارتون قشنگ بود
البته کامل نخوندم
حتما باقیشم می خونم
راستی 13 دی تولدمه با یه ترانه منتظرتم
یا علی
سلام رفیق حال و احوالات شما؟خوب خوش سلامت هستید؟خوش میگذرونی؟از اینکه بهم سر زدی خیلی خوشحال شدم …..
پست جالبی بود خیلی هم عجیب غریب من که چیزی ازش سر ذر نیاوردم
خوشحالم میکنی بازم پیشم بیای
منتظرتم
ای کاش ميشد به تمام عالم بفهمانم که چقدر دوستش دارم ای کاش ميشد فرياد بزنم و به همه افريده های دنيا بگويم که او بيشتر از همه شما برايم ارزشمند است و دلم ميخواهد هميشه برايم باقی بماند….دلم ميخواهد تنها با تو بشينم و صندوقچه دل را بگشايم برايت بگويم از سالهايی که بی تو گذشت بگويم در خلوت تنهايی مرا تنها خيال تو پر ميکرد بگويم که حرم دل غير از تو کسی را نپذيرفت بگويم که خاطراتم هميشه با تو و خيال تو در کوچه پس کوچه های ذهنم قدم ميزند ميخواهم برايت لز لحظه لحظه های دلتنگی برايت بگويم منتظرم تا با امدنت عقده های دل را بگشايم شايد بتوانم نفسی بکشم….بيا و اين انتظار کهنه را پايان بده…..
دوست عزيز ! از اينكه به وردپرس آمدي خوشحالم ولي اصلا اين شعر را درك نكردم !
موفق باشي !
سلام
از آشنایی با شما و وبلاگتان خوشحالم .من همین الان می روم و شما را به پیوندهایم می افزایم .
موفق باشید
id تا چندين دقيقه ديگر add خواهد شد
بدیهی عزیز سلام و سپاس از پاسخت
البته اینقدر دیر جواب دادی که یادم رفت چی پرسیده بودم!! ولی بدیهی جان خیلی تلگرافی حرف میزنی باز هم متوجه نشدم علتش مطلب من بود؟
لطفا در ایمیل برام توضیح بده اگه موافق باشی ایمیل یاهو را استفاده نمی کنم به گوگل بده
مرسی
اختر
دوست عزیز
از راهنمایئت خیلی ممنون در وبلاگ خودم هم پاسخ بهت دادم
ولی من اصلا دیگه یاهو ایمیل ندارم چون گویا هک شده و اصلا نمی تونم ازش استفاده کنم. بنابراین متاسفانه از این امکان هم حتما نمی تونم استفاده کنم
لطفا برام بیشتر توضیح بده
با سپاس
اختر
حظ کردم. با نقد شعر کنکرت ایران به روزم. شاد زی.
دوست عزیز
منونم که سر می زنی
پست زیباییه
شاد باشی و سر لند
گفتي بيا
زندگي خيلي زيباست …
دويدم …
اما يادم نبود من چشمانم را به آن دخترك كور بخشيدم …..
چه مارمولک تنبلی!
با مطلبي دربارهي غدير به روزم
آره!
خیلی مخلصیم!
سلام خوبی
من آپم
راستش از این شعرت چیزی سر در نیوردم
میشه برام بگی منظورت چی بوده
با چهار تا سپيد به روزم مرسی که ميای
این مطلبو بخون اگه مشکلی داشتی بگو:
http://www.osyan.net/2007/12/post_1086.php
در مورد سئوالتم نه من همون یه بار بیشتر متبرج نشدم!
در یک دستگاه «قهوه آسیا کن» اعجازی وجود دارد که در تمام ملائک بهشتی هم نمیتوان آن را یافت.
آراگون
اولآ اون شعری که گفتی شاعرش نادر جدیدیه مطلب اصلیشم اینجاس:
http://shalakhteh.persianblog.ir/
ثانیآ نیازی نیست این همه کامنت بذاری! چون منبعش کپی پیستی بود پاکشون کزدم!
ثالثآ آره اگه ویرایش کنی یه مطلبو تو فید تغییر پیدا میکنه
آخرآ فید ناقص یعنی یه فیدی که کل مطلبو توش قرار نمیده و مجبوری برای خوندن کاملش بری تو وبلاگ.
نمیدانم در طرح بزرگ خدا(افرینش) من چه نقشی دارم و چه سرنوشتی؟
ولی این قدر مطمئنم که بی هیچ نیستم.
بر گردنت سرو میاویزم تا سروری را ز سرو بیاموزی
یادم رفت
اگه این قدر متحد بودیم 20 حکومت سرنگون میکردیم ما وبلاگ نویسان ازاد (ول)
سلام دوست من
لذت بردم
با تبادل لينك هم موافقم
چنانچه بنده رو لينك كردين بفرمائين تا مقابله به مثل كنم
ياحق
زیبا و گیج کننده بود!!!
ابهام نداره که، میگم اون شعری که گذاشتی بودی و منبعم داده بودی، خودش مطلبو از اون آدرسی که دادم کپی کرده، همین! البته نرفتم ببینم که خودش منبعو گذاشته یا نه!
درود
منتظر پست جدید تون هستیم
پاینده باشید
سلام
شعر ارنستو رو دوست با ذوق خودم سرودند.امیدوارم که پسندیده باشید.مثل اینکه انتظارشو نداشتید؟
سلام
لينك شدم؟!!!!!!؟
سلام
به چشم های همیشه باز مار مولک سوگند .به نگاه تیز و برانش قسم که من به چشم خود دیدم مرگی را که تولدی را سبب شد .تا به حال شنیده بودم اما دیدن هرگز .تولد یک درام .
بیا به جشن تولد
چه مارمولک فهیمی!
سلام
این جمله را از یکی از وبلاگهایی که لینک کردم برداشتم . تا اونجایی که یادم میاد او هم اسم نویسنده این جمله را ننوشته بود.
موفق باشید
سالشمار اشک معشوق در 1386 برای نقد
و
خوانش حامد داراب در بهمن ماه 1386
در وبلاگ اشک معشوق منتظر شماست
سلام دوست عزيزم.و شايد استاد …
سلام بر تو و شايد شما..
اميدوارم همچنان زيبا بنويسين.بدون تعارف زيبا بود …ساده و خواندني…
لطف بفرماييد اگه اپ كردين منو خبر كنين.كه جدا خوشحال مي شم..ممنون
من اپ كردم …منتظر ردپاتون توي دلكده ام هستم و بي صبرانه منتظر نظر و نقد و انتقادتون در رابطه با شعر جديدم چشم به انتظارم …..زياد منتظرم نزارين…
روزي شخصي در حال نماز خواندن در راهي بود و مجنون بدون اين که متوجه شود از بين او و
سجاده اش عبور کرد مرد نمازش را قطع کرد و داد زد هي چرا بين من و خدايم فاصله
انداختي مجنون به خود آمد و گفت من که عاشق ليلي هستم تورا نديدم تو که عاشق خداي
ليلي هستي چگونه مرا ديدي…؟!
[گل]
قبلش اومدم ، بعدشم سعی می کنم نیام هرگز!
[…] 3.هم آغوشی 1ملوسك و 1پشمالوو […]
سلام
به روزم با
_ ازادی * عدالت *زن
_ بودم یا نبودم
_ اولین جشنواره ی غزل پست مدرن
_13 دروغ سو رئال
*جایزه اسکار شعر ولایی *hollywood و جشنواره شعر پیشرو * مهدی موسوی بدبختی ست که …* فدروس ساروی کنفرانس برای کوسه ها* و خیلی های دیگر
_ پست مدرنیسم
_ یک شعر تازه
نمی شود از خدا خواست
قاصدکی که روی برفها با رویای خودش حرف می زند
یخ دماسنج را آب کند
و بارانی از فانوس ببارد
به خیابانی که ده درجه زیر شب است؟
منتظرم …
دوست عزیز سکس موارد جنسی هدیه لی خداوندی است.
کلیشه می گوید که تشکر کنم. می کنم. چون جدا لذت بردم. معمولا کامنت می گذارند که بگویند اپدیت کردم بیا. نه! فقط لذت بردم. و فقط مانده ام که کجای «زن» را «نباید» لیسید! زیبایی در غلطیدن مارمولک و ملوسک و مرد و پوست و زن و همه چیز تا لحظه ای که یک چیز بیشتر نماند، عاشقانه ای بی جانشین است.
قبلناسرمی زدین.حالام بزنین.به روزم:
یادداشت های منتشرنشده ی ناصرالدین شاه
یکشنبه۲۴رجب المرجب۱۳۰۱-
امروزحال مان به سامان نبود.طبیب احضارنمودیم.معاینه انجام شد.ازبالاوپایین!فرمودیم: چه مان است این طورکه بالاوپایین مان رایکی می کنید؟!تابناگوش سرخ گردیده عرض کرد: علت نابه سامانی احوال سلطان،غصه ی زیاده ازحدبه اوضاع مملکت است!فرمودیم:چه کنیم دیگر؟ملک طلق خودمان است وتیول آباءواجدادی،غصه اش رانخوریم کجایش رابخوریم؟!
……………..
مستفید گشتیم ❗
چقدر این مارمولکه پر جنب و جوش بود!!!!
سلام. یکی دیگه هم اینو توی کامنتهای همون پست گفته بود و من اینو بهشون جواب دادم:
موقع نوشتنش اگر به همهچیز فکر کرده بودم، به «اسپنیش ترین» فکر نکرده بودم.
مدتهاست که گوش ندادمش. الان که گفتی تازه یادم افتاد همچین موسیقی زیبایی یه زمان موردعلاقهام بود.
چیزی که نوشتم کاملن سهوی شبیهش شده. هر چند شباهت یهخورده زیاده و باور کردنش رو سخت میکنه
راستی وبلاف رو از کجا پیدا کردید؟
به نام او که از هر تاريکي عريان است
مکتب اصالت واژه با تاکيد بر پارادايم اصلي عرفان ايران زمين (شريعت طريقت حقيقت) و تئوريزه کردن اين اصل روش شناختي در پيکره ي ادبيات جهاني خواهان رهانيدن واژه از چارچوبه هاي خودساخته اي است که به جاي آسان تر کردن تعالي،واژگان را اسير کرده اند.
به بيان حضرت مولانا:آب در کشتي هلاک کشتي است/آب اندر زير کشتي پشتي است
به اين معنا که وسيله ها را نبايد آنقدر قداست بخشيد که هدف شوند،شعر و داستان و شيوه هاي سرايش وسيله ي تکامل ادبي اند نه هدف!
ما نبايد آزادي واژه را فداي حرمت قالب ها و شيوه هاي سرايش کنيم چون با اين کار پاها را بريده ايم که اندازه ي کفش ها شوند .
سيد وحيد ميره بيگي
گنجي که در اعماق نامحدود شما حبس شده است ، در لحظه اي که خود نمي دانيد ، کشف خواهد شد . جبران خليل جبران
انسان محکوم به زیستن
گل محکوم به پرپر شدن
شمع محکوم به گریستن
سکوت محکوم به تنهایی
و
قلب با تمام صفا و صمیمیتش محکوم به شکسته شدن
بنام ایزد یکتا
سلام
بر خلاف این مدت که بدلیل نگرانی حال سیمرغ و پیگیری درمان و … فقط فرصت کردیم بسراغ لینکهای سیمرغ برویم و از حال و روزش باخبرشان کرده طلب دعا نماییم ، این بار چند گروه شده ایم و داریم از «کامنتهای عمومی» ای که در پستهای قبلی سیمرغ بود به آدرس وبلاگها میرویم : شاید که : کسی در وبلاگ سیمرغ لینک نداشته باشد اما بواسطه ی تعامل کامنت بااو ارتباط داشته و اکنون از گوشه کنار نگران تصادف سیمرغ باشد… میآییم تا همه را از نگرانی درآوریم و تشکر کنیم.
همانطور که دیروز بچه ها زحمتش را کشیدند در کامنتهایشان دیدید که به لطف خدا و در عین ناباوری ما ، سیمرغ از نیمه های راه … دوباره به جمع ما بازگشت. همان دیروز میخواستیم این خبر را در وبلاگش بنویسیم و شما را نیز خوشحال کنیم اما نشد. امروز متنی را میگذاریم که به گفته سیمرغ زیباترین و گویاترین کلامی است که درباره «امام خمینی» خوانده و ماهها با سطر سطر آن زندگی کرده.
بله
واقعیاتی دردناک!! مل باقی دردها و رنجهای فراموش شده ی ما!
اصرار داشت در سالروز آن بزرگ مرد، دیگران هم از این متن بهره ببرند اما چون هنوز برایشان مقدور نبود ما انجام وظیفه کردیم.همیشه این ویژگی سیمرغ درس مشقمان بود که میخواست حرف حق را همه بشنوند: چه کلمات خودش این کار را کنند (مثل متنهای قبلیش و …) چه کلمات دیگران. که در حالت دوم همیشه تاکید میکرد به امانتداری
در باغ دلم گرد جنون می ریزی
سر سبز ترین گیاه این جالیزی
از ساقه ی تو به آسمان خواهم رفت
ای دوست تو لوبیای سحر آمیزی
آپ کردم و منتظرتم
اولين كسي كه عاشقش ميشي دلتو ميشكونه و ميره . دومين كسي رو كه مياي دوست داشته باشي و از تجربه قبلي استفاده كني دلتو بدتر ميشكنه و ميزاره ميره . بعدش ديگه هيچ چيز واست مهم نيست و از اين به بعد ميشي اون آدمي كه هيچ وقت نبودي . ديگه دوست دارم واست رنگي نداره .. و اگه يه آدم خوب باهات دوست بشه تو دلشو ميشكوني كه انتقام خودتو ازش می گيري و اون ميره با يكي ديگه …… اينطوريه كه دل همه آدما ميشکنه
آپ کردم و منتظرتم
سلام و ممنون که آمدی سر فرصت باید بخوانمت
مرسي از حضورت…قربون يو
سلام
ممنون که نظر خودتونو دربارۀ وبلاگ «اهالی آتش» فرمودین !
ادب حکم میکنه ابتدا دربارۀ وبلاگ شما صحبت کنم…
مطالبی که توی این پست نوشتین، برای من که زیاد اهل خوندن متون ادبی نیستم، جالب بود.
سلیقۀ شما رو تحسین میکنم. به دو دلیل:
اوّل اینکه (چون) خودم ازش خوشم اومده ; )
دوم، توی تایپ متن، دقت به خرج دادین.
همیشه از بخشهای انتخابی و خوش سلیقۀ کتب ادبی استقبال کرده ام و میکنم.
…
امّا راجع به پیشنهاد شما در خصوص اینکه ترجمه و متن شعر رو جدا بنویسم…
راستش یه بار برای اینکه تنوّع به خرج داده باشم، اومدم و این کار رو انجام دادم (پست مربوط به آهنگ فیلم Dead Man، که دربارۀ آقای Neil Young بود).
امّا خودمو زیاد تحت تأثیر قرار نداد. دیگران هم بهش توجه نکردن. گفتم شاید زیاد چنگی به دلشون نزده.
به هر ترتیب، مخاطب وبلاگ، شما هستین. و هیچ مشکلی نیست اگه به پیشنهاد شما عمل کنم.
…
برای شما شادی و رضایت خاطر آرزو میکنم !
😉
فکر نمی کنم کاری ازدست روانشناس بربیاد چون نه عمادحاضره بیاد نه دوست داره تغییر کنه…ولی اگه کس خوبی سراغ داری بگو ممنون می شم
بابا بیا آپ کن دیگه .. دهه !
sallam
weblogetan jaleb mibashad
dost dashtid be ma niz sar bezanid
salllam
khob ono dorost kardam mamnon ke gofti
bad inke rangarang neveshtan bar tasire sokhan afzode va matn ra ziba jelve midahad
khob chi migi
ki zad?
bad inke rangarang nevisi kheyli ham bahale va az harki barnemiad
shomam nazare khodeto darin vali ……………
ghalebe belagamam aliiieeeeeee
webloge toam aliiieee hashhodit nasheE
davat nakardamA
montazeram
na nazadam
man kollan adame aromiyam
on labod jaye ye chiz digast
man ke raveshamo taghir nemidam chon midonam hame khoshehson miad joz shakhse hazrate aali
be shahkaram edame midam chon lenge nadaran
injori ke shoma minvisin yeknavakht beshe
hesse adamo az beyn mibare
age ghaleb bala nemiad moshkel labod az computere shoma ya moshkelate dige nashi mishe na az ghalebe man
chera kase dige ino nagoft?
hala chon gofti lotfan ye lotfi mikonam dar haghet bishtar az in haleto nemigiram
man hame inaro ba aramesh goftama
آیا جنبش آزادی زن در ایران به یک روز همبستگی ایرانی نیاز دارد؟
22 خرداد و جنبش آزادی زن!
یه وقت آپ نکنی ها ❗
دقیقا
agha jon harkari bokoni jelo man yeki faza nadari
webloge man to sisteme to bala nemiad chon bahash sazgari nadare eyne man
moshkel az maano weblogo ghalebam nist khatme kalam
hanozam harfiye daAash?
khob bikhial chera up nemikoni
nakone mitarsi kam biari jelo man
indafe neveshti toam rangarang benvis bebin che jazbeye dare
RASTIiiii
to chera webloget dir bala miad ye fekri vasash bokon!!! (lotfan) ook
rangarang nevi´si kare sadeist
monteha be zareye danesh va chand ghatre zekavat niazmand ast
mavade lazem ra gir avardi
khabaram kon ta marahele badi ro barat sharh bedam age ehyanan didgahetan raje be
inhame zibaee taghir kard
az avalam malom bod akharesh kam miari
eyb nadare pozeshe shoma roye cheshm
age bazam hamchin moshkeli pish omad behem bego ta ba hamin ravesh rafesh konam
besyar sepasgozaram
jenab mohandes kheyli chiza dar eyne sadegi az har kasi bar nemiayand
nokteye roshani bod ke niaz be eshare nadasht
migzarim
age onjor bashe ke to migi pas eshkal dar kare khodast
pas inhame rang baraye chist?
yekrangie del be por rangie rohe
yekrangi az mafhome chand rangie ma kamelan jodast
yekrangi ke shoma arz mikoni yani sedaghat va … ama
chand rangie ma neshan az shadabie roho ravan ast
ke shayad baese yekrangie del ham hamin bashad
man dar in arse shagerdi bish nistam
pas fekr mikonam toam betoni dar in rah ghadam begzari ba andaki taAmol
albatte bayad be aghayed va afkare digaran niz ehteram gozasht
man faghat pishnehad kardam
hamin!!! byebye
ممنون که سر زدین! یه تجدید نظری می کنم باز آپ می کنم
منتظرتونم
بازم سر بزنید
سلام.وبلاگم آپ شد…خوشحال میشم بهم سر بزنید و نظر بدین…ممنون
کار/ گاه دلتنگی هم دارد…
.
با یک تریبون آزاد در وبلاگم پیرامون همه اتفاقات اخیر به روز هستم
.
با یک دوچرخه دور خودم چرخ می خورم
آه ای خدای بیشتر از حد دروغکی
[ گنجانده ام جهان تو را در تصورم ]
و البته با شعری جدید به نام کیهان بچه ها
( جواب چیستان های مطرح شده در شعر را اگر پیدا کردید برایم کامنت بگذارید)
گرچه مهدی موسوی رفته است
گرچه جایش خیلی خالیست
ولی شعرهایش را گذاشته
وبلاگش منتظر شماست
به دیدن « تنهایی پر هیایویش » بیا
و برای خواندن ِ
خبر انتشار شماره ی سوم نشریه ی «همین فردا بود»
خبر برگزیده شدن وبلاگ غزل پست مدرن در جشن پرشین بلاگ
حرف هایی از زبان عشق و شیمبورسکا و لئونارد کوهن و ریچارد براتیگان و گاندی و مایاکوفسکی و عشق و…عشق
به دست های تو در آخرین تشنّج هام
اعترافت یک ذهن بی خطر
یا
« همه ی آنچه برای بیشتر ندانستن لازم است»
یک عالمه لینک غمگین
و چند شعر قدیمی و جدید از سید مهدی موسوی
`*.¸.*´
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•
_____****__________****
___***____***____***__ ***
__***________****_______***
_***__________**_________***
_***______من آپ کردم دوباره __***
_***_____________________***
__***_______بیا بدو _______***
___***_________________***
____***___________ __***
______***____ ______ _***
________***_______***
__________***___***
____________*****
_____________***
_____****__________****
___***____***____***__ ***
__***________****_______***
_***__________**_________***
_***______من آپ کردم دوباره __***
_***_____________________***
__***_______ بدو بیا _______***
___***_________________***
____***___________ __***
______***____ ______ _***
________***_______***
__________***___***
____________*****
_____________***
_____****__________****
___***____***____***__ ***
__***________****_______***
_***__________**_________***
_***______من آپ کردم دوباره __***
_***_____________________***
__***_______ بیا بدو _______***
___***_________________***
____***___________ __***
______***____ ______ _***
________***_______***
__________***___***
____________*****
_____________***
منتظرت هستما
سلام دوست عزیز
همانطور که توقع داشتم مطالب قوی و تاثیر گذاری را می نویسید . از شما دعوت می کنم که در بزرگترین جایزه ی ادبی ایران شرکت کنید . لطفا حتما وب لاگ من را مطالعه کنید تا در مورد جایزه ی ادبی ایران بیشتر بدانید . این یک دعوتنامه ی خصوصی برای شما از طرف دبیر اولین جایزه ی ادبی ایران است . لینک سایت جایزه ی ادبی ایران هم در قسمت پیوندهای روزانه ام است
بعد یک سال بغض…
با «اگر شبی از شب های زمستان مسافری…» به روزم
.
.
به یاد «مرد بي وطن»
به یاد دوست و استاد سفر کرده:
…………………………………. «دکتر سید مهدی موسوی»
.
.
داستان خرس هاي پاندا به روايت يك ساكسيفونيست که دوست دختری در فرانکفورت داشت
با چندین شعر جدید که قبلا نخوانده اید
آه پدر،پدر، مادر تو را در گنجه آويزان كرده…
با حرفهایی صریح و بی پرده درباره جشنواره های «میبد» و «تبریز»
.
.
صندلي كنار پنجره بگذاريم و بنشينيم و …
با خبر چاپ:
……………….سومین شماره نشریه همین فردا بود
با لینک هایی از جشنواره های مختلف
با لینک شعرها و داستانهایی توپ از بچه های غزل پست مدرن و کارگاه
اعترافات يك سارق مادرزاد…
.
.
و با 26 لینک
فقط 26 لینک
تقدیم به:….
با یک سال نه! با 22 سال بغض به روزم
سلام موفق باشید مرسی که از وبلاگ من دیدن کردیند
ای کاش به زبون عامیانه مینوشتی کلماتت خیلی گیج کنندست وب نامه مثلا.کمی بیشتر رو نوشته ها کار کن.
نه
دیگه مطمئنشدم آپ نخواهی کرد
به به یه وبلاگ ادبی! چرا دیگه ننوشتید؟
سلام
دوگانه ؟
دقیقاً یعنی چجوریه ؟
آخه جورِ دیگه ای به ذهنم نرسید…. 😉
دیگه دیگه ! 😉
😉
مرسی…. ممنون 🙂
موفق و پیروز باشی…همیشه ! 🙂
درود بر تو…
اول پست…شايد منظورت موضوع پست بعده كه از حالا اعلام كردم…
دوستم…حالا وداعي نيست…
ديرتر شايد…
تا مي توانم هستم…
سايت ادبي كوچ در حال گرد آوري نويسندگان برتر ، وبلاگ هاي پر بار، اساتيد دانشگاه، دبيران ادبيات،نخبه هاي ادبي و علاقه مندان ادبيات به دور هم مي باشد. وبلاگ شما نيز جز وبلاگ هاي برگزيده انتخاب شده است.شما ميتوانيد با مراجعه به ادرس http://www.kouch.blogfa.com در اين سايت ثبت نام كنيد و با ديگر ادب دوستان در ارتباط باشيد.به علت بزرگ بودن جامعه ي ادبي خواهشمنديم ديگر ادب دوستان را نيز به وبلاگ كوچ دعوت كنيد(در ضمن بينندگان اين وبلاگ نيز مي توانند در وبلاگ كوچ ثبت نام كنند)
دوست عزيزم ممنون كه سر زدي…..
::::::::
اگه امكانش هست مطلب بعديت رو كه نوشتي خبرم كن تا بخونم و براي تبادل لينك بهت اطلاع بدم
::::::::
متشكرم – به هوش هستيم !
شما احیانا یه جایی یه زمانی یه روزی قصد آپیدن نخواهی کرد ؟؟
یکی از ما میتونه تا قناری بپره
با همین ترانه ها آبرویی بخره
یکی از ما میتونه ابرا رو سر بکشه
از لج این قفسا صد تا کفتر بکشه
………………………………………..
حوصله ام سر رفته از اینهمه دیوار ، دوباره نشستم و همه آنچه را که باران دلش میخواست نوشتم ؛ و سراغ تو راهم اینجا میگیرم ، تا برسی بوی روح سوخته بلند میشود.
…………………………………..
آنها به لبه پرت گاه رسیدند
او به آنها گفت بپرید
آنها گفتند میترسیم
او آنها را هل داد
آنها پرواز کردند
…………………………………..
اشک معشوق تجدید مطلب شد ، برای شهریور و مهر ، با یه عالمه حرف ، اول بیا و عاشق شو ، بعد دراز بکش روی واژه ها و بعد صدایم بزن که حوصله ام سر فته از این همه دیوار
سلام
بعد از يه وقفه چند هفته ای با 2 تا پست جدید وبلاگ رو بروز کردم
و دستانت که بر دستهایم کشیده می شود
سلام
خیلی زیباست…
سلام دوست
فقط آمده ام بگویم به روزم با:
…تن تو گیر سه پیچی ست مثل D.N.A
برو ببوس و بغل کن کروموزومها را…
چشم به راهم[گل]
پرتقال کوکی
وبلاگ «غزل پست مدرن» پس از 6 ماه خاموشی به روز شد
با:
1- دو شعر جدید منتشر نشده
برای خرس پاندا
برای حلاج و فروغ و اخوان و مسعودخان کیمیایی
2- رقصنده با تاریکی
دردواره ای ناتمام با احترام به «پیام یزدانجو»ی عزیز
3- پیام های بازرگانی
معرفی 44 شاعر خوب و لینک تعدادی از شعرها، داستان ها و مقالاتشان
4- چه جوری؟ اینجوری! اینجوری!!
بررسی شتابزده موسیقی رپ و موسیقی های رایج تلفیقی فارسی
با احترام به «آرش سبحانی» و معرفی از او
5- سلاخی زار می گریست
نگاهی دیگرگونه به «احمد شاملو» از نگاه «ابراهیم گلستان»
6- کتابخانه ی بابل
معرفی و بررسی کتاب های ارسالی
7- شمس و عین القضات، من بودم!
از زبان شمس بزرگ
8- مهدی موسوی بدبختی ست
لینک چندین شعر و مصاحبه و کتاب از خودم
9- اعتماد به نفس در حد «استاد حسن شماعی زاده!»
بررسی دو پرونده جنجالی
10- جنگ دنیاها
معرفی چندین شاعر و کتاب الکترونیکی جدید
11- عروض در شونصد روز
بحث هایی همیشگی در مورد تکرار در غزل پست مدرن
12- در انتظار گودو
خبر چاپ جدیدترین شماره مجله همین فردا بود
منتظریم…
به روزم
با پستی درباره
دوستانی که اندازه آلت تناسلی شان را برایم اس ام اس می کنند
تمیز کردن توالت
ادبیات میمون پرست ایران و شورت آقا و خانم ایکس و ایگرگ
بوی گند جشنواره های شعر
آسیب پذیری یک همبرگر در برابر زیبایی
فتح مصر
نشریه همین فردا بود
شعری در مورد هم جنس گرایان قزوینی در بهار
و چند لینک به ترجمه ها و ترانه های جدید
منتظرم که بیایی
حتی اگر فقط برای…
سلام
قبلا » يك بار » به وبلاگم اومديد.
حالا مزاحمتون شده م برا اطلاع رساني درباره پيوند اعضا.
به خوندن پست كوتاهم درباره ي «اهداي اعضا» دعوتتون ميكنم
خوشحال ميشم بخونين.
سلام : من که دارم اشاره به خودم چرا دنیا بی تحمل است ….. چرا… چرا….
جالب بود کار بهتر می خوام لطفاء
وبلاگ کارگاه و فصلنامه ادبی کولاژ به روز شد
از داروخانه تا شعر خانه جات شهر:
1 0 خداگاه شعر : هرچیزی در مورد کارگاه شعر کولاژ
2 0 انجیل به روایت جیل و بیل و الف با (!): فصلنامه کولاژ چاپ شد
3 . 7 خوان مسخره با مسیح …
4 0 حی علی به خرید الکولاج : معرفی نمایندگان فروش کولاژ در ایران
5. از خواب یوحنا تا طرد مسیح : همین فردا بود نشریه ای برای امروز
6 0 این قسمت تیتر ندارد : از همین امروز آثارتان را بفرستید
7 0 وقتی که تنهایی شبیه بچه ای در بانک
منتظر حرفا و پیشنهادات خوب شما هستیم
کولاژ
جالب بود و خواندني
زيبا بود و خواندني
موفق باشي
… پدر یعنی : عاشقی سابق بر این
که این چیز ها را با شاخه ای گل تقدیم نمی کرد .
می آمد — داد می زد — یا الله — کسی منزل نیست ؟
و منزل کسی نبود که عشق را ملتفت نشود …
» آفریدگاران فروتن شعر » به روز است . منتظر نقد و نظر ها تان هستیم .
با عرض سلام:
کانون ادبی دانشگاه تهران ( پردیس قم ) برگزار می کند :
کانون ادبی دانشگاه تهران ( پردیس قم ) با هدف ترویج رسالت اجتماعی شعر دانشجویی اقدام به برگزاری جشنواره سراسری شعراجتماعی (همصدا) نموده است بدین وسیله از کلیه دانشجویان علاقه مند برای شرکت در جشنواره دعوت به عمل می آید.
محتوای شعرهای ارسالی باید صرفا اجتماعی باشد. بنابراین از پذیرش شعرهای غیرمرتبط معذوریم.
دانشجویان علاقه مند می توانند آثار خود را در دو بخش کلاسیک وآزاد به آدرس دبیرخانه و هم چنین از طریق پست الکترونیکی جشنواره به آدرس : hamseda@qc.ut.ac.ir ارسال نمایند.
جوايز در نظر گرفته شده در هر يك از بخش های آزاد و کلاسیک :
نفر اول: تمام سکه بهار آزادی
نفر دوم : نیم سکه بهار آزادی
نفر سوم: ربع سكه بهار آزادی
و جوايز نقدی ديگر برای ساير نفرات برتر
آدرس دبیرخانه جشنواره : قم کیلومتر ۵ جاده قدیم قم – تهران،بعد از
ترمینال،دانشگاه تهران پردیس قم ، اداره امور فرهنگی و فوق برنامه
کدپستی : ۳۷۱۸۱۱۷۴۶۹
آخرین مهلت ارسال آثار:۱۰ اسفند ماه ۱۳۸۸
برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید در ساعات اداری با شماره های زیر تماس بگیرید:
شمارهای تماس :۶۱۶۶۳۰۱-۰۲۵۱ و ۶۱۶۶۳۴۲-۰۲۵۱
لینک دانشگاه تهران (پردیس قم ):http://qc.ut.ac.ir/hamseda.htm
کد لوگوی جشنواره :
این تعداد ِ زیاد ِ نظرات نشانه ی چیست؟
شعر خوب است؟ به والله نه!
راحت ارتباط بر قرار می کند؟ به عیسی مسیح که چنین نیست!
حرف ِ تازه ای دارد؟ نگارش و روش ِ جدیدی دارد؟ من که نمی بینم.
ایده ای بکر و عمیق دارد؟
.
.
.
نمی دانم نشانه ی چیست.
آقا چرا شما چیزی نمی نویسی، که ما هم مطلب شما بخونیم.
این شعر را جدی مگیرید
هر چند خوانده اند کسان رهزنش
ننگا بر آن کسیکه زند ره زنش
ننگا بر آنکه می زندش ره کسی
کِش نیست در دو دست به غیر از تنش
ننگا بر آن کسیکه فریبد کسیش
کو نخ دهد که وی بزند سوزنش
مرگا بر آنکه راست کند کژدمش
وایا بر آنکه هوش برد کودنش
وحشتفزاست ظلمت زایای وی
نوری نتابد ای پسر از روزنش
مزدت نمی دهند که ریزی عرق
چندین مکاو بیهده در معدنش
از چاله اش به چاه نیفتی عزیز
گر خود منیژه است مشو بیژنش
عمری مترس1 کِشته ی خود کرده شد
هر کس که آب کوفته در هاونش
هی بر درش به لابه زبونی مکن
کت نفکند زبان زبون افکنش
کم باشی از خروس اگر افتی به بند
در تور آن که تور کند ارزنش
پروانه ی دخول در آتش دهد
پروانه وش مگرد به پیرامنش
آب ار زنی بر آتش گیرای وی
دامن بگیرد آتش تردامنش
راه خروج بسته بُوَد گرچه هست
رمز ورود دکمه ی پیراهنش
زیرش بزایی ار بنهد بار خویش
گاوت بزاید ار کنی آبستنش
میدان اگر به تاخت و تازش دهی
از مانع حیا گذرد توسنش
دارد چو گربه پنجه ز مخمل ولیک
در لاک آشتی نرود ناخنش
در صلح نیستش مگر آغوش باز
در جنگ نیست شیوه بجز شیونش
با آن زبان درازی و پرچانگی
گاه سخنوری شنوی الکنش
با یک پیاله گرم شود کله اش
با یک اشاره نرم شود آهنش
عقلش به بانگ طبل نیاید به هوش
رقصد ولی به ساز دهل باسنش
نقلست نقص عقلش و یا للعجب
در مکر سجده می کند اهریمنش
تا خط و آب و رنگ بنفریبدت
در وی نگر چو آب شود روغنش
روزش چو شام تیره و تاری شود
هر کس که پند من نکند روشنش
از پا درآورش گنهش پای من
خونش به گردنم بشکن گردنش
» سید حامد احمدی »
________________________________________
۱- مترسک
اینجا چه خبره عمو ؟؟
بنره وبت محشره
قشنگ بود دوست من
شرمنده آدم وقتی معده ش احتیاج به تخلیه داشته باشه نمیتونه صبرکنه تا برسه به روده ها میره بالا میاره
چه خوب بود این
عصبانی نشو خوندمش ولی نفهمیدم… ببخشید…
lمتنو کامل خوندم
یه حسی بهم دست داد
نمیدونم یا شاید هم نمیشه توصیف کرد
چشمهای پدرانت دستهایشانند، میفهمی ! “
یه حسیه…نمیدونم…
سلام
بی تو که این همه را یکجا نمیشود فهمبد
بیا کنارم بنشین
نفسی چاق کن
ارام برایم بگو
این همه را چگونه میشود فهمید
وقتی
وقتی
وقتی
من سالهاست کودکم
همین
نوا بامدادی
مرسی که بهم سر زدی . به وبلاگ زیباتون لینک میدم . با تشکر
عجب مارمولک باهوشی
به فکر تغییر نژاد افتادم مارمولک زبان به خوبی می فهمد …
سلام دوست عزيز و محترم من
ممنون كه به وب من سرزديد و از اظهار نظر شما هم تشكر ميكنم
وب جالب با مطالب زيبايي داريد
موفق و پايدار و شاد باشيد
انتخاب زیبایی بود…
che marm0lake kh0b0 agheli adam yeki az in marm0laka dashte bashe be hich mardi ehtiaj nadare.darbare ghalebam chashm dar avalin f0rsat avaz mik0nam bem sar bezan.ba tabad0le link m0afeghi?
لذتناک…!
اون قسمت مارمولك زير پوست من سواد دارد و مزه اون واژها را بيشتر از يه عالمه دوست داشتم.
تنفر با درد خوشمزه تر است. بچه را هورت بكشي تلخ مي شود.دقيقا. و به نظرم فرار شورو گس است.
واااااااااااااااااااااااااای چه متنی!!
واااااااااااااااااااااااای چققققققققققققققدر خواننده و کامنت!
وقت می کنی همه اینها رو بخونی؟!
خیلی بسیار زیاد دلم می خوا که خواننده ی وبم باشی و از نظراتت استفاده کنم
ممنون
سلام . نظراتت روخوندم. خيلي خوشم مياد آدمايي مثل تو بخونن پست هامو. هر دوش خيلي خوب بود.
راجع به درد كه همه جا هست. و موضوع دنبال همدردي و اين حرفا بودن در دنياي مجازي و حقيقي همه اش درست و اينكه مي آيند مي گويند نازي. منم همين طور. آخي. مي فهمم. كه به نظر من هيچ كس نمي فهمد درد يك نفر ديگر را هم حرفت درست. اما شخصي بودن درد را قبول ندارم. هيچ دردي شخصي نيست. نمي گويم مطرح كردنش دوا است يا خوب است ،اين را نمي گويم و خيلي هم موافقش نيستم كه البته هر جا كه آدم هست درد هم هست و از درد نوشتن اجتناب ناپذير است.كه خودت هم در هر دو نظرت از آن نوشتي…اما به نظر من درد شخصي وجود ندارد. چرا بازتابي را نمي گويي شبيه همين ها كه خودت گفتي براي پست درد من. بازتابي بهتر از اين مي شناسي؟ نمي گويم دردهايمان را جدي بگيريم و نشرشان دهيم و خوش خوشانمان بشود. مي گويم به هر پست دردناكي هم مي شود با ديد خوب و جدي و غير صرفا دلسوزانه بي فايده نگاه كرد شبيه آن چه كه تو كردي و چيزي آموخت.
( اين خيلي طولاني شد و مي دونم نوشتنش تو ديدگاه هاي پست تو كار خوشايندي نيست.من هميشه تو وب خودم جواب مي دم ولي ممكن بود زير نظرت را باز بيني نكني.بدم نمي ياد بعد از خوندن حذفش كني.) اميدوارم هميشه موفق باشي و همينقدر دقيق در مورد همه چي فكر كني.
ممنون از رهانیدن من از تنهایی !!
مرسي از توضيحاتت .
و اين كه درد شكستن پا درد فيزيولوژيكي است كه منظور من نبوده. در مورد درد بايد بيشتر فكر كنم.
و موضوع پستم هم فكر كنم فهميدي كه مربوط به از جلوي دانشكده رد شدن نبود. بيشتر مربوط به نقاب بود و اين كه بعضي چيزها را بايد بگذاريم كه بگذرند نه اين كه هي بخواهيم وانمود كنيم كه همانهايي هستيم كه بوديم و افتخار هم بكنيم.. كه اگر من نتونستم درست بنويسم كه اين مشخص باشه. خوب مسلمه كه اين مشكل منه و ضعف نگارشم يا ترجمه افكارم به نوشته. اگر من فكر مي كردم تو منظور بدي داري يا قصد پشيمون كردن من روداري صرفا، بدون اين كه بفهمي داري چي مي گي كه اصلا به موضوع ادامه نمي دادم. منظورم مفيد بودن اينجور پست ها هم نبود. منظورم مفيد بودن نظرت بود بيشتر. و هيچ جاي حرفاي تو به من حس بدي نداد.منم از آشناييت خوشحالم و به هوش باشي هم بسيار آرزوي خوبي بود. ممنون . : )
آدم ” را اگر با ” فکر ” نخوری، اسحال میگیری
موهای تنم سیخ شد…یاد بلعم ها و بت های جهل افتادم!
ممنون بابت نظرت.
امیدوارم تونسته باشی سختی ها رو بگذرونی.این پست رو خوندن .فکر کنم لازمه با حوصله تر این داستان رو خوند پس فعلن نظری نمیدم.
شادان باشی دوست عزیز
سلااااااااااااام
قبلا اینجا اومده بودم. نوشته ت رو هم خونده بودم. سخت بود یه کم برام..
نوشته ها داستان هستند بیشتر و اگر از وقایع زندگی داخلش هست وارد چارچوب داستانی کردمش.. بیشتر ذهنه!!
من خواستم بگم دلم نمی خواست بقیه تعریفش رو نکنه !! یعنی دلم می خواست تعریف کنه بگه و من حرفهاش رو بشنوم. دلم نمی اومد جلوی حرف زدنش رو بگیرم ولی ناخوداگاه اینطور شد و اون بغض کرد و جلوی ادامه تعریفش گرفته شد.
من میدونستم اون گذشته وحشتناکه و درکش می کردم و می خواستم بگه ولی ناخواداگاه مانع شدم.
یه همچین چیزی خواستم بگم ولی با جمله بندی غلط شده !! قبول دارم. درست می کنم. گاهی وقتا کلمات کم میارند جلوی بیان احساست..
پرداخت روانشناسانه کاراکترها عمدیه. وقتی نویسنده محبوبم داستایوفسکی یه!!!
بسی خوجال شدم از آشناییتون برم پستتون رو بخونم
حالا مارمولک می خندد و من سرخ میشوم.
خود برگی است از تاریخ اینجا!!
انتخاب قشنگی بود..اگه البته واژه قشنگ وافی به مقصود باشه..
مرسی که اومدی و خوشحالم از آشناییت..
از این مارمولک ها خوشم اومد.منم یه پست به اسم مارمولک ها داشتم اما مارمولک من کجا و ماله شما کجا
چه مارمولك بلايي ! چه چيزها كه نميداند .
من کی گفتم حامد بهداد تو درباره ی الی بازی کرده ؟ ؟ ؟
متنو با دقت بخون.
سلام
مشتاقم كه حرفاتو بدونم.
چه لذتی بردم
بعضی حس ها قابل گفتن نیس.یعنی هرچه قدر هم که طرف خودشو ج.ر بده نمیتونه حسو منتقل کنه
من مارمولک ندارم….
و فکر میکنم هیچ جای زن نیست که نشه لیسید…
این :
میداند ” تنهائی ” را چه جور باید خورد ….
خیلی به دلم نشست …
ممنون از مارمولکت!
این یکی هم :
آدم ” را اگر با ” فکر ” نخوری، اسحال میگیری
پتک است انگار! مدتی ست احساس چاشنی ام شده … آه
نوروزم …. خیلی شلوغ است! پس.. عذر تقصیر!
می آیم به دیدنتان! حتمن!
ارزش خواندن دارید … اگار
این آخری هم :
انگار بود!
کلاغی در ذهن من است ، پاره سنگی در دستم . از خودم میترسم ، از خودم میترسم….!
اینقدر از مارمولک مور مورم می شه که نمی تونم متن رو با احساس بخونم و درک کنم
حالا نمی شد مارمولک نه و یه چیزه دیگه؟
امیدوارم مارمولک مزخرفِ وجودت با مردنت نیز همراه روحت باشد !
..من ایمیل چک نمیکنم و وبلاگی ندارم..
سال بر تو نو باد آنچنانکی
که گوی
گلدانی را هر روزش و هر فصلش گلی
نوبرانه چون انارهای دان شده در پیشخانه
امید و
شیرین چون شیرینکهای لبخندهای شما
همین
آخرین مطلب من در سال 88 توامان با اشک !!!!
دوست بزرگاور با احترام شما را لینک کردم. من هیچ گاه از شهترم برای ÷یش برد اهدافم استفاده نکرده ام.
عزیزم من وبلاگم فیلتر شده این آدرس جدیدشه
همای سبز هستی بر گلبرگ های گلرنگ زندگیت لبخند می زند
بهار از راه رسیده!
به طراوت تکرار باران
بهار هستی ت همیشه سبز باد!
سلام به وب منم بیا منتظرتم!
من عادت ندارم نظر بدم اما فکر می کنم یه ذره کلمه هات به هم نمی ان مثلا مارمولک به زن به معده یه ذره به هم نمی ان!!یا لیسیدن به اسهال!
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گل
احتمالا شما وسطای فصل 3 رو خوندین که کششی نداشته رمان براتون
حتی بهترین رمانای دنیا رو هم اگه از وسط یه فصل شروع کنین لذت نمی برین
البته دیگه نمینویسم
در هر حال مرسی که سر زدین
سلام
ممنون از رد پای نقره ای شما
شما هم بستیده شدید گویا آیا؟؟
اگر بله مبارک و اگر نه خدا را شکر
دوست دارم عادت کنم به آمدنت
و اما مارمولک که دیدیم ارشاد با آن چه کرد…» فرق ندارد کجا باشی
دنیا بدون گشتاپو معنی مارمولک درون تنت را نمیفهمد رفیق…» ( جمله گروئل در گوش دوست آلمانی اش هانس- درست دو دقیقه قبل از تیرباران توسط جوخه نازیها)
هوممم….جالب بود و جذاب.حداقل منه بیحوصله بی ذوق رو که تا اخر با خودش کشوند.
وبلاگ شکست خورده
دیگه شکست نمی خوره
چون شکستاشو خورده
حالام دیگه چینی بند زن پیدا نمیشه
سال نو مبارک
منم گاهی وقتها مارمولک میشم..فقط گاهی..اونم از نوع خفن
.ب خوبی داری به منم حتما سر بزن یادت نره…واسه تبادل لینک هم خبرم کن…ضرر نمیکنی…
سلام
با یک پست ناگهانی
دو شعر غمگین و به شدت هشتاد و هشتی
و پنج خبر شاد و امیدوار کننده از سال هشتاد و نه
به روزم
صد سال به از این سال ها!
منتظرم
اختيار دارين
شما هم اگه دعوت كنين ما با علاقه ميايم و مي خونيم
شعر رو خوندم
شعر خوبي بود
مجموعه اي كه معرفي كردين بايد خوندني باشه
ممنون از اين كه سر زدين
dost daram daste marmolak ro begiram ba ham ghadam bezanim
ممنون از نظر شما. هر انساني معمولي از كسرايي نه ميدونه نه مينويسه همين شعر خاص بودن سليقه شمارو مشخص ميكنه. با اجازه لينك شدي
ناراحتی نداره که فدات شم:
رمز پست: rg
سلام .
اون «ن» نداره. «همه» اش بزرگتر از اونیه که «ن» بخواد.
مرسی.
ايول به مارمولكه
چه عجيب
يعني واقعا باحال بود
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
ايول …واي
من از جهان بي تفاوتي فكرها .و حرف ها و صداها مي آيم
و اين جهان به لانه ي ماران مانند است
و اين جهان پر از صداي حركت پاهاي مردمي است
كه همچنان كه تورا مي بوسند
در ذهن خود طناب دار تورا مي بافند.
دوست عزيز تشكر بابت شعرهاي زيبايي كه واسه م نوشتي خيلي خوشحال شدم دقيق طبق سليقه م بود . خوشحال ميشم بازم بهم سر بزني
ايول عجب جوكي بود
حال كردم واقعا همينه
بی شعور تو که اینقدر ادعات میشه چرا توهین می کنی خر خودتی و جد و آبادت
بی شعور ادب داشته باش .
سلام
: ) درست شد.
مي گم كاش يكي هم بود تو دنياي واقعي، روزهامونو مي خوند، غلطهامونو مي گرفت. نمي دونم. شايدم بي مزه مي شد، دنياي واقعيِ بي غلط.
سلام
منون از نگاه عمیقت..ممنون
خوشحالم کردی ..زیاد..
ممنون میشم اگه بازم بیای
دوست دارم لینکت کنم.اجازه هست؟
ای شکست خورده حسودیت شد به دوست خوب من ؟
جوابت رو همون جا دادم … همراه با دعای خیر !
ای شکست خورده ی بی اعتقاد ! همون جاجواب دادم !
چرا اینجا کامنت به صورت خصوصی نداره ؟
می بینم که از آخرین پست مدتها می گذره . اوووووووووووووه از 19 سپتامبر 2007؟؟؟؟؟؟؟؟
از اون موقع تا حالا که من هفت تا کفن پوسوندم !!!! این چه وبلاگیه آخه ؟ هپی فیس هم نداره !
وبلاگی وجودداره برای پر حرفی ، برای وراجی کردن و شاید هم خسته کردن و فراری دادن اونائی که حوصله ی پرحرفی روندارند. دریچه ای است برای بهتر نفس کشیدن . اگه کسی دوست داشت می خونه و کامنت میذاره. در واقع این وبلاگها گاهی می تونه هدیه ای باشه برای یک دوست خوب . عزیزانی که بعضی وقتها نه همیشه به دلیل بی وفائی بلکه دست سرنوشت اونها رو به بهانه هائی از هم دور می کنه . برای بیان احساسات … برای رهائی ها ولو کوتاه مدت.
باید دید آدمها دنبال چی هستند . دنبال اینکه هزار تا آدم جور و جور رو دور خودشون فقط جمع کنند یا که نه بنویسی تا کمی حالت بهتر بشه و این وسط کسانی هم پیدا می شن که همین جامی شه بهشون گفت دوست . اونهائی که باید منهدم بشه هم میشه . دوست من هر جا هستی و در هر شرایطی هستی بهترین ها را برایت آرزو می کنم .
«NO».
AND HAVE A GOOD TIME
و ممنون.
کامنت ها ت رو توی یک وبلاگی الان خوندم . خوب می نویسی ها.(آیکون چشمک) .
ناراحت نشدم اصلا» . شوخی هاش هم خوب بودن . من هم شوخی کردم.
حوض نقاشی
مارمولک ها به بهشت می روند !!
گاها البته .
سلاممممممممممممممممممم
لینک..لینک..
انصافا چيزي از شعر نفهميدم كه بخواهم نظري بگذارم.
***
به نظرت اگر قرار باشد كارهاي همه هنرمند هايي كه مثل ميلاني ازشون قطع اميد كرديم نبينيم و نشنويم. اونها فرصت احياي خودشون را از دست نميدن؟
درسته كه ما مخاطب عاميم و شايد ميلاني اصلا روحشم از نظر من و تو خبر دار نشه ولي همين بازخورد عمومي كه مي تونه خيلي ها را به خودشون بياره.
ما هم به نوبه خودمون در قبال همه آدم هاي رو به افول نقش داريم حتي اگر خودمون به انتهاي افول رسيده باشيم.
در این سرزمین بی آیکون : (آیکون لبخند) (-:
سلام
اين وبلاگ تازه تأسيسه؟ اگه هست مباركه.
متن خاصي بود. من نتونستم باهاش ارتباط برقرار كنم. يه جورايي احساس مي كردم بعضي واژگان در متن غريبي مي كنن و جور نميشن با لحن كار.
عجب مارمولک شیرین و فهیمی ! جان میدهد برای سوپ مارمولک … 🙂
سلام
حس خوبی نبود…چون از اول تا آخرش از مارمولک چندشم شد…اگرچه موضوع خود مارمولک نبود اما شباهت ظاهری زیادی داشت.مارمولک درون من !! خیلی زیباست اصلا شبیه این موجودات چندش آور نیست:ی
موضع رها کردن بچه های بی سرپرست نیست…موضوع اینست که وقتی زن هستی دوست داری تمام مراحل مادر شدن را یک به یک و لحظه به لحظه(حتی اگر خیلی سخت و طاقت فرسا باشد) درک کنی!شاید من بتوانم برای هر بچه ای مادری کنم…اما حس مادری ام برای همیشه باکره خواهد ماند!
نمیدانم اما من عاشق اینم که باردار شوم…به بچه ام شیر بدهم…تو زن بوده ای؟ شاید من دیوانه ام.
البته به بچه های بی سرپرست هم فکر کرده ام. اطرافمان هستند…خیلی تلخ است برای منی که در بحرانم تلخ تر…که خانواده ها بندرت آنها را به فامیلی و خویشاوندی قبول میکنند!
نمیدونم چی بگم..اما به نظرم پدر و مادر داشتن همونقدر مهمه که فامیل داشتن مهمه! وقتی دیگران نمیپذیرنت…محبت پدر و مادر هم تحت تاثیر و بازخورد اطرافیان ممکنه قرار بگیره یا حالا نه! اما باور کن پدر و مادر بودن برای بچه خودمون هم سخته بچه ای که گاهی فقط صرف شباهتهاست که عشق اقوام اطرافیانو به سمت خودش جلب میکنه! شاید ندونید چی میگم…
ولی با همه توجیها و استدلالهایی که دارم خودم بدم نمیاد
سلام
گاهی من هم ما رمولک میشوم
خانه ام را باو میدهم
و در لانه مارمولک می خزم
و در خانه من مار مولک تنهائی مرا میخورد
گاهی من مارمولک میشوم
در لانه مارمولک می خزم
و خانه ام را باو اجاره میدهم
و او در خانه تنهائی مرا میخورد
وقتي ميبينم واسه م كامنت گذاشتي خيلي خوشحال ميشم
نه! بعضی بادمجونا هستن که آفت ندارن رفیق….ظاهرن من 2-3 سال پیشم برات کامنت گذاشتم (آدرس وب جدیدمو گذاشتم)
متوجه کامنتی که تو وبلاگم گذاشتین نشدم
سلام دوباره
حق با شماست
ولی عزیزم من اگر برم بچه ای رو به فرزندی قبول کنم قطعا به این مظلومهای کوچیک نمیتونم کمکی کنم…من میرم یه پرورشگاهه تر و تمیز و یکی از بچه های اونجا رو بهم میدن که هم قانونی باشه و هم… در ضمن شما میدونی برای کسی که مثه ما هزینه درمانو نداره بده …به فرزندی گرفتن یه بچه غیرممکنه اونا به کسایی بچه میدن که ملک یا خونه ای رو به نام بچه کنه…میبخشی اما اگه ایران پر از بچه های بیخانمان بشه باز اگه بخوای بری از راه قانونی اونا رو به فرزندی قبول کنی …کار راحتی نیس!
چرافکرمیکنی فرستادن صلوات با درس خوندن یا دانشگاه رفتن تناقص داره؟
من توی هیچ کدوم از اینا تضادی نمی می بینم که بخوام انجام یکی رو لغو کنم..
دشنه در گوش؟ آدم ياد دشنه در ديس مي افته
سلام
((-;
دیوونه
فراموش کن کلا» . ممنون
آدم جالبی بودی برام . این مدلیش رو ندیده بودم . موفق باشی دوست من . خدانگهدار
وَ یا با تـَن نازی و لطافت به درونش میخزد، غلغلکش میدهد، میرقصاندش، میبوسدش، میلیسدش،مینوشدش…..
شما چی ؟
من مارمولکم را گم کردم مخفی کردم نگذاشتم با من نفس بکشد حال چه کنم؟
inja up nakhahad shod?
آره خب . همه تنهان فک کنم
مگه نه ؟
قشنگ بود
پیچیده بود
هی تا تهش رفتم ببینم چی می شه
حس کنجکاوی بر می انگیزاند :دی
بعدشم درستش کردم قالبمو :دی
من ؟ خیلییییییییی
اوصولا خرابِ رفیقم اینو هممه می دونن
:)))
اگه بهم یاد می دی
چرا که نه
با کله :))
شعر خوبی گذاشتی از این شاعر خوب و مهاجر.
قسمت دوم شعر رو خیلی دوست داشتم.
ممنون
سپاس از آمدنت.مطالبت خوب بود.
سلام
«پرنده کوچولو؛ نه پرنده بود! نه کوچولو!»
منتشر شد…
انتشارات «سخن گستر»
(بخش «این روشنای نزدیک»)
با این کتاب و چندین کتاب از مجموعه های غزل پست مدرن
در نمایشگاه کتاب امسال
منتظر شماست…
…
به روزم
با چند عکس و یک عالمه تکه شعر
با خبرهایی خوب از نمایشگاه کتاب و معرفی دهها کتاب
با چند حکایت و ماجرای بامزه
و…
به روزم و مثل همیشه منتظر شما
…
به امید دیدار
سلام
مرسی که اومدی سر زدی….
میام و میخونمت…
خونه ی جدیدم اگه خواستی سر بزن.
در مورد تهیه ی آلبوم .اگر در فیس بوک هستید گروپ دارن به نام minus 1.سیامک بغدادی -مسعود فیاض یا علی باقفر هم فعالند.اگر از اون طریق نشد من به خود بچه ها سفارش می کنم.لینک شایتشون هم هست برای دست رسی به البوم
سلام عزیزم…
به روزم حتما بیا و نظرت و برام بگو…واسم مهمه!!ممنون.
ممنون که سر زدید….سرم خیلی شلوغ شده از وقتی رفتم دانشگاه.خیلی وقته آپ نکردم…اما دلم تنگ شده…انشالله به زودی آپ می کنم…بازم سر بزنید.خوشحال میشم.
موفق باشید.
به روزم.و منتظرت…….
سلام.خوندمت رفیق.موفق باشی.بازم بهت سر می زنم.
آقا اومدم بگم آپ می کنم اونورااااا
100
یکم طول می کشه :دی
سلام
[گل]
به روز هستم با :
– صحبت هایی از نمایشگاه کتاب
– یک شعر
– غزل
– و چند تا رباعی!
منتظرم[گل]
salam on id mano hack kardan 😐
pm nadein onvar age mishe idito dobare behem bede , mamnon misham 😦
دوست عزیز سلام
لطفاً لینک سایت ادبی عصر آدینه را در تارنمای خود اضافه کنید.
به این مجله ادبی سر بزنید و نظر خود را در مورد مطالب درج کنید.
آثار خود را جهت انتشار در اختیار ما بگذارید.
با مهر
سلام
غزل مدرن، تلخ تر و سیاه تر از همیشه (شعری برای ساناز بهشتی)
به روز شد.
نمی شناختمت، اهل کاشمر بودی
کجای واژه ی احساس، مستقر بودی
گُلی! تمام غزل ها شبیه تو بودند،
و از تمام غزل ها غریب تر بودی
.
.
برای خواندنش حتما بیا.
درود.
دوست داشتم انتخابتونو و به خصوص تاثیری که بندهای اولینش داشت.
بقیه ی ن.شته هاتون رو هم در فرصت مناسب میخونم.
اگر به شهر دلتنگی هایم آمدی برایم لبخند بیاور…به روزم.
سلام به روزم گلم …حتما بیا و نظرت رو بگو…..
پستی چیزی لگدی اشاره ای نیازی به وبلاگ تون نمی فرمایید؟
خوب بود!
خوب!
«این عکس کرکس و کودک که شما گذاشته اید در وبلاگتان هم حاصل دست عکاسیست که در همان کشورهای غیر مارکسیستی تعلیم و تربیت شده است نه در مکتبی که» هدف وسیله را توجیه کند»
ببخشید این دیگه چه استدلالیه؟ اگه اینجوریه میشه بفرمایید خود شما در کدوم کشور مرفه و دموکراتی تعلیم و تربیت شدین؟
این سوال من همونقدر بی معنیه که مثال شما. محض اطلاع تشریف ببرید یه تحقیق کاملا ابتدایی انجام بدین تا ببینین چه متفکران و هنرمندانی از کشورهای به اصطلاح مارکسیست به جهان معرفی شدن.
بعد شما اگه خودتون رو اونقدر صاحب نظر میدونین که به خودتون اجازه میدین انقدر راحت یه بحث اساسی و عظیم اقتصادی رو بی مصرف اعلام بفرمایین اونم بدون حتی یک استدلال علمی زحمت بکشید برای روشن شدن اذهان تاریک امثال من هر از گاهی یکی از کتاب های مارکس رو نقد علمی بفرمایید البته اگه کتابی خونده باشین و همه ی وقتتون رو به مصاحبت با راهنمای ارمنی نگذرونده باشین و وقتی برای مطالعه مارکس براتون گذاشته باشه تا زبونم لال نخونده و نفهمیده اظهار نظر نکرده باشین.
سیرخون // من نمیدونم این دوست عزیز از چی ناراحته از اینکه نظرات حضرت مارکسش تو عمل گند زد به زندگی میلیونها آدم یا اینکه من فقط سرمو نکردم تو کتابها و با تئوریهای آرمان خواه و ایدئولوژیهای مسخ کننده هم پیاله شم و به به و چه چه کنم و بجاش سعی کردم انسان و زندگی رو همونجوری که واقعیت دارن ببینم و قضاوت کنم با شهوتش با قدرت طلبیش با طمعش با حسادتش با ….
دوست عزیز بهت پیشنهاد میکنم بجای کوبیدن بر طبل مطالعه کتابهای مارکس و ایکس و ایگرگ ( که در جای خودش خوبه بشرط اینکه استقلال فکر رو انسان از دست نده و نشه پیاده نظام یک ایدئولوژی ) با نگاهی بازتر و با تکیه بر تجربیات ملموس بشر پیش بریم ویادمون باشه تمام جنایات تاریخ وقتی رخ داد که کسی با یقین گفت : درست منم و در تجربه غلط ترین شد . همین
اپ نمی کنی دیگه رفیق حان ؟
درود برشما، بسیار خواندنی و زیبا بود